تماشا و دانلود فیلم سینمایی پدرخوانده: قسمت دوم – The Godfather: Part II

پدرخوانده 2 (The Godfather: Part II) فیلمی داستانی-جنایی به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا و محصول سال ۱۹۷۴ کمپانی آمریکایی پارامونت پیکچرز می‌باشد. این فیلم پس از موفقیت درخشان فیلم پدرخوانده و در ادامهٔ آن ساخته شد.

کاپولا در ابتدا نمی‌خواست که خود این فیلم را بسازد (به‌دلیل جنجال‌های بسیار با کمپانی در ساخت فیلم پدرخوانده) و کارگردانی آن را به مارتین اسکورسیزی که در آن زمان زیاد به شهرت نرسیده بود پیشنهاد کرد ولی کمپانی پارامونت با این پیشنهاد مخالفت کرد ولی در عوض کاپولا اختیارات زیادی از آن‌ها گرفت و با این کار خود، از دخالت‌های بسیار کمپانی جلوگیری کرد.

این فیلم مانند قسمت اول آن هواداران بسیاری دارد و بین منتقدان بحث‌های زیادی مبنی بر این‌که کدام فیلم بهتر است شده‌است. این فیلم در نظرسنجی وب‌گاه «IMDb» تاکنون حائز مقام سوم شده‌است. همچنین مقام دوم نظرسنجی از کارگردانان و مقام چهارم نظرسنجی از منتقدان مجلهٔ سایت‌اندساند را نیز دارا است.

فیلم پدر خوانده 2 از پنج سکانس از ویتو، پنج سکانس از مایکل و یک سکانس دنبالهٔ کوتاه که همهٔ این سکانس‌ها را به فیلم ربط می‌دهد تشکیل شده‌است. تم‌هایی چون خانواده و معامله، جستجوی امنیت بورژوازی و فریب بودن آن ، پیوند بین سکانس‌ها را تشکیل می‌دهند.

اطلاعات فیلمخلاصه داستاننقد و بررسیعوامل فیلم و بازیگران

امتیاز : 9.0

تاریخ انتشار : 1974

مدت زمان : 202 دقیقه

کشور : آمریکا

زبان : دوبله فارسی

پدرخوانده 2


سال ۱۹۵۸ «مایکل کورلئونه» (پاچینو) درگیر سرو سامان بخشیدن به امپراتوری ای است که از پدرش، «دون ویتو» (براندو) به ارث برده است…

پدرخوانده 2 - The Godfather: Part II
پدرخوانده 2 – The Godfather: Part II

پدرخوانده 2 - The Godfather: Part II

نگاهی به فیلم پدرخوانده ۲

پدر خوانده ۲ را می توان در زمره بهترین فیلم های هالیوود و یکی از سه چهار فیلم برتری دانست که تا به امروز در هالیوود ساخته شده است . به نظر می رسد که تاثیرگذاری عمیق این فیلم را باید در پرداخت به ارزش های طبقه متوسط دانست . ارزش هایی چون پیوند خانوادگی ، امکان ترقی در جامعه ، جستجوی امنیت و احترام در دنیایی مملو از رقابت ، دوستی بین مردان همکار و اهمیت مذهب و حتی فرد گرایی که در معرض خطر قرار گرفته اند . درونمایه اصلی فیلم پدر خوانده ۲ در نشان دادن این نکته است که سرمایه داری آمریکا ، فوائد ساختار خانوادگی و امید به جامعه را نابود کرده، این نحو که همه صحنه های موثر و پر مهر خانوادگی در مقابل سرمایه داری آمریکا رنگ می بازد. به عنوان مثال پس از بازگشت کانی(خواهر مایکل) به آغوش خانواده ، هرگز او را در حال صحبت با مایکل نمی بینیم . مادر ویتو به این دلیل کشته می شود که زنده بودن ویتوی نوجوان ، معامله و زندگی دون چیچو را به مخاطره می اندازد .قتل خشونت بار فانوچی توسط ویتو ، پیش درآمدی بر موفقیت اوست.

بعضی ها پدر خوانده ۲ را با دیدی منفی نسبت به فیلم پدر خوانده ۱مقایسه کرده اند، اگرچه قسمت دوم این فیلم ریتم تند و قواعد درام اولی را ندارد اما سرشار از عاطفه و لحظات ملودرام است .ریتم کند، تکرار و فقدان درام ابزاری برای فاصله گذاری هستند که به منظور پیشگیری از سوء تعبیر هایی که درباره پدر خوانده شده به کار رفته اند. احساساتی گری در فیلم موج می زند اما هدف بهره گیری از آن این است که بیننده را برای نابود کردن احساساتش در سکانس بعد آماده کند . این احساساتی گری با ورود ویکتور کورلئونه به جزیره الیس شروع می شود تا فیلم مخاطب را برای صحنه جشن اولین سکانس مایکل که در پی آن می آید مهیا کند .فیلم از طریق مونتاژ موازی حرف خود را می زند .کاپولا به عنوان خالق این فیلم،از طریق مونتاژ موازی و نمایش همزمان دو دوره موفق می شود ارتباط های لازم بین شخصیت ها و فضا سازی فیلم را ایجاد کرده تا از این پروسه تاریخی،تحلیلی عمیق ارائه دهد.

فیلم پدر خوانده ۲ از پنج سکانس از ویتو ، پنج سکانس از مایکل و یک سکانس دنباله کوتاه که همه این سکانس ها را به فیلم ربط می دهد تشکیل شده است. تم هایی چون خانواده و معامله، جستجوی امنیت بورژوایی و فریب بودن آن ، پیوند بین سکانس ها را تشکیل می دهند .اولین سکانس ویتو با غم و امید به پایان می رسد. ویتوی نوجوان، که به نحوی معجزه آسا از خشم دون چیچو گریخته ، در یک سلول قرنطینه در جزیره الیس نشسته و تنها جامعه ای را که برایش باقی مانده صدا می زند و شروع به خواندن یک سرود مذهبی می کند . مجسمه آزادی ، سمبل جامعه جدید در آمریکا، جامعه ای که او به آن امید داشته در آن سوی پنجره است .تدوین موازی آن پسرک ژنده پوش که در سلول خود سرود می خواند و نوه ثروتمندش که در مراسم با شکوه یک کلیسا شرکت دارد، نشان دهنده امری است که به انجام رسیده است . این در واقع نشان دهنده به تحقق پیوستن رویای همه آن توده های مصیبت زده ای است که به جزیره الیس پای نهادند . ولی جشن پرزرق وبرق شلوغ و متهوع منزل مجلل مایکل در تاهو خیلی سریع این ظاهر را نابود می کند . در اینجا تجارت،حاکم مطلق است و خانواده و تمام روابط دیگر خانوادگی به کلی از هم گسیخته شده است.

مایکل،تجلی تضاد بین آزادی، عشق، جامعه و واقعیات سخت و خشن نظام بی منطق اقتصادی است که داشتن این آرمان ها را تبلیغ کرده و از قابل دسترس نبودن آن ها تغذیه می کند. فیلم لحظاتی دارد که واقعیت زشت کاپیتالیسم را به کامل ترین وجه آن بیان می کند.فرانسیس فورد کاپولا به عنوان خالق پدر خوانده ، چیزی بیش از صعود و سقوط یک خانواده راتصویر می کند . رابطه ساختاری بین سکانس های ویتو و سکانس های مایکل یک رابطه علت و معلولی را نشان می دهد.

فیلم ، موفقیت را با شکست مقایسه نمی کند بلکه نشان می دهد که چگونه موفقیت مستقیما و به نحو اجتناب ناپذیری به شکست می انجامد . نطفه شکست و نابودی مایکل ، در موفقیت اجتماعی و اقتصادی ویتو ، یعنی صعود او به قدرت نهفته است . مونتاژ موازی صعود پدر (ویتو) و سقوط پسر (مایکل) در نقطه ای به هم می رسند .فیلم پیامی اخلاقی در بطن خود دارد که به مرور و در اواسط آن ماهیت خود را آشکار می کند و آن ” حفظ نیکی ها”( به عنوان مثال خانواده) است.

پدر خوانده ۲ نابودی و غیر قابل دسترس بودن ارزش های بنیادین طبقه متوسط را به وضوح نشان می دهد . این معیار ها به این دلیل نابود شده اند که فی نفسه ناتوان هستند . روابط خانوادگی امکان ترقی اجتماعی ،جستجوی امنیت و حتی ارزش های مذهبی شامل نیاز های واقعی جهانشمول انسان هستند . فیلم از نظر روابط انسانی نشان دهنده این بینش است که کاپیتالیسم ، حتی در بهترین شکل خود باید زندگی و جوامع بشری را نابود کند تا زنده بماند . در نتیجه هر قدر جامعه بورژوایی برای به دست آوردن آرمان هایی که برای خودش در نظر گرفته تلاش کند،همانقدر ویرانگر تر و فاسد تر می شود.

به تصویر کشیدن سمپاتیک دوستی بین مردها ، چه عضو خانواده باشند و چه نباشند ، یکی از دوست داشتنی ترین امتیاز های فیلم پدر خوانده است.یک نمونه خوب از این رفاقت صحنه ای است که مایکل ، بعد از اینکه مورد سوء قصد قرار گرفته، به تام هاگن وکالت تام الاختیار می دهد . میزانسن این صحنه به گونه ای است که این دو مرد در کنار میز کوچکی نزدیک به هم نشسته اند و رابطه بین این دوعمیق است . صحنه های خلوت مایکل و برادرش فردو نیز بسیار تاثیر گذارند. حتی صحبت های خصوصی مایکل با هایمن راس نیز این گرما را دارند . ولی مایکل اعتمادش را نسبت به تام از دست می دهد و راس و فردو را که به او خیانت می کنند به قتل می رساند . رقابت سیستم سرمایه داری آمریکا توان اکثر آدم ها را برای نزدیک شدن به دیگران شدیدا محدود می کند . هایمن راس حین بازگویی ماجرای موگرین به یکی از دوستانش که توسط خانواده کورلئونه به قتل رسیده است این حرف را صریح تر بیان می کند.

فیلم اگرچه بازتاب های وسیع قسمت اول پدر خوانده را نداشت اما از دیدگاه بسیاری از منتقدان ،در قالب یک فیلم مستقل ، واکنش های مختلفی را معطوف خود کرد.نقد های مثبت بسیاری بر حاشیه فیلم ایراد شد و این امر انگیزه ای شد برای ساخت موفقیت آمیز قسمت سوم پدر خوانده که سه گانه کلاسیک کاپولا را کامل کند.

پدرخوانده 2 - The Godfather: Part II
تحلیل و بررسی فیلـــــم پدرخوانده ۲

پدرخوانده : قسمت دوم مانند نسخه قبلش با جنجال های زیادی ساخته شد. فرانسیس فورد کاپولا به دلیل دخالت های زیاد شرکت پارامونت پیکچرز کارگردانی فیلم را قبول نکرد و جالب آنکه آن را به مارتین اسکورسیزی سپرد اما شرکت پارامونت پیکچرز با این پیشنهاد مخالفت کرد و مجبور شد اختیارات زیادی به کاپولا بدهد .

پدرخوانده ۲ مانند قسمت قبلی اش محبوبیت زیادی پیدا کرد و انصافاً خوش ساخت تر از پدرخوانده ۱ بود اما هرگز جذابیت پدرخوانده ۱ را نداشت . سرجیو لئونه بعدها می گوید : کاپولا در پدرخوانده ۱ کمی حواسپرت بود اما با ساخت پدرخوانده ۲ تسلط کاملش بر سینما را نشان داد . پدرخوانده ۲ فیلمی ۲۰۰ دقیقه ای بود که زندگی مایکل و زندگی ویتو کورلئونه در دوران جوانی را نشان می داد . قطع تصاویر و سکانس ها بسیار جالب و دقیق بود که باز هم نبوغ بالای کاپولا را نشان می داد .

پدرخوانده ۲ اوج بازی آل پاچینو بود آل پاچینو در این فیلم با بازی چشمانش یک شاهکار درست کرد سکانسی که مایکل چشمانش را در نهایت خشم به اینطرف و آن طرف می برد و در حال شنیدن حرفهای همسرش کی بود و ناگهان با عصبانیت دستانش را بر روی همسرش بلند می کند یک شاهکار بود انصافاً چه کسی فکر می کرد در سکانسی که کی در حال خداحافظی با بچه هایش است و آن ها را با تمام وجود و عشقش در آغوش می گیرد مایکل جلو بیاید و آرام و در نهایت سردی در را بر روی کی ببندد . فرانسیس فورد کاپولا حتی برای ۳ دقیقه جیمز کان در نقش سانی را برای سکانسی دعوت کرد و در همین سه دقیقه هم سانی همان روحیه خشن خودش را با بازی فوق العاده اش نشان دهد . و شاید این حق فرانسیس فورد کاپولا بود که جایزه بهترین کارگردانی را از آن خودش کند . پدرخوانده تنها فیلمی است که قسمت دوم آن هم برنده بهترین فیلم اسکار شد و نقش ویتو کورلئونه هم تنها نقشی است که دوبار جایزه اسکار را گرفت . یک بار برای مارلون براندو و بار دیگر برای رابرت دنیرو .

قسمت دوم پدرخوانده به کالبد شکافی قدرت و فساد تبدیل می شود و این جاست که برخلاف قسمت نخست که تصویری باشکوه و منکوب کننده ازدنیای گنگسترها ارائه می دهد، فضایی افسرده و غمگنانه دارد. نخستین درخشش دنیرو، اما خارج از سبک دنیرویی. بازی درخشان مجموعه ستارگان فیلم نشان از کمال کوپولا در کار با بازیگران حرفه دارد. در این مجموعه ی نبوغ آمیز باید به کار گوردون ویلیس هم اشاره کرد که تصاویری بدیع از حال و هوای قدیمی امریکا ارائه می کند. در ۱۹۹۰ دنباله ای بر فیلم با کارگردانی کوپولا و بازی همین گروه بازیگران ساخته می شود.

این فیلم جاودانه جدا از چند نقطه ضعف که زیاد هم به چشم نمیاید همه هنرهای سینما را یک جا خرج کرده است و ببننده را دچار حیرت میکند ؛ کاپولا که هیچ گاه نمیخواست این فیلم را بسازد فقط به شرطی که کمترین تاثیر از سوی کمپانی سازنده بر روی فیلم اعمال شود حاضر شد این فیلم را بسازد!

بسیاری نگران عدم حضور مارلون براندو در این فیلم بودند چون معتقد بودند براندو نقطه قوت این فیلم بود اما بازی کم نظیر رابرت دنیرو در نقش جوانی پدرخوانده همه کمبودها را جبران کرد ! آل پاچینوی جوان که در این فیلم بازی با نگاه سرد را به طرز دیوانه کننده ای ایفا کرد قلب هر ببینده ای را منقلب کرد ! نکته قابل توجه شباهت های نگاه دنیرو و آل پاچینو بود !

کاپولا برای این فیلم زحمت های فراوانی کشید اما جالب ترین حرکتی که او کرد این بود که بدون اینکه کسی در ذهنش دوران کودکی و جوانی پدرخوانده را به یاد آورد و یا برای کسی بازگو کند ؛ بی هیچ واسطه نمایش داد یعنی آل پاچینوی مغرور که می رفت جای پای خود را محکم کند در کنار دنیرو جوان نشان داد و این زیبایی های پدر خوانده بود. در واقع دو پدر خوانده را همزمان نمایش داد و لذت را دو چندان کرد !

داستان این فیلم به طور موازی روی دو محور می چرخد :

پدرخوانده 2 - The Godfather: Part II
زمان گذشته : دوران کودکی و جوانی ویتو کورلئونه

در سال ۱۹۰۱ ویتو آندولینی در شهر کورلئونه واقع در جزیره سیسیل بخاطر توهین به سرکرده مافیای محلی به قتل رسید او دو پسر با نام های پائولو و ویتو داشت که پائولو به عنوان برادر بزرگتر سوگند می خورد که انتقام قتل پدرش را از دون چیچو بگیرد اما دون چیچو به خاطر قدرت و نفوذ زیادش او را هم به قتل رساند . سرانجام همسر ویتو آندولینی نزد دون چیچو رفت و از او التماس کرد که به ویتو کاری نداشته باشد اما دون چیچو قبول نکرد و خواست که ویتو را بکشد که ویتو فرار کرد و مادرش در همان جا به قتل رسید ویتو سرانجام به وسیله یکی از اقوام خود از آنجا فرار می کند و برای پیدا کردن کار به نیویورک می رود او در ابتدا کودکی لال بود اما به محض ورود به نیویورک آوازی به زبان سیسلی می خواند و مشخص می شود که او می تواند حرف بزند . سرانجام او توانست در یک بقالی به عنوان شاگرد استخدام شود پسر بقال با ویتو دوست شد و این پسر کسی نبود جز همان تسیو که در قسمت قبلی به مایکل خیانت کرده بود . پانوچی فردی بود که از همه کاسبان باج می گرفت و در یک روز به بقال اعلام کرد که برادر زاده اش باید به عنوان شاگرد او کار کند و ویتو اینگونه از کار اخراج شد . در ادامه او با کلمنزای دزد آشنا شد و این سه دوست (کلمنزا – تسیو – ویتو ) توانستند که با دزدی و قاچاق اجناس در آمد قابل توجهی کسب کنند که اینجا تنها یک مزاحم وجود داشت و او پانوچی بود و از آنها مقدار زیادی باج خواست تا برایشان مزاحمت ایجاد نکند . تسیو و کلمنزا با این معامله موافق بودند اما ویتو قبول نمی کرد و سرانجام هم نقشه ای برای قتل پانوچی گرفت و موفق شد که در روز جشن سال پانوچی را بین صداهای توپ و مواد منفجره که مردم می ترکاندند با سه گلوله از پای در آورد . ویتو در اداره کردن کارها و معامله با افراد بسیار باهوش تر و ماهرانه تر از تسیو و کلمنزا بود و همین دلیل باعث شد که او به عنوان رئیس و مدیر شناخته شود او کم کم قدرت بالایی پیدا کرد و نام فامیل خود را کورلئونه گذاشت زیرا همان جا به دنیا آمده بود و حالا همه چیز مهیا بود برای انتقام ویتو از دون چیچو که دیگر مردی پیر و ناتوان بود . ویتو به سیسیل رفت و دون چیچو را با یک چاقو به قتل رساند و انتقام قتل پدر ، مادر و برادر خود را از دون چیچو گرفت . او سرانجام فردی با قدرت و ثروتمند شد و به جمع سران خانواده ها در نیویورک پیوست .

پدرخوانده 2 - The Godfather: Part II
زمان حال : زندگی دون مایکل کورلئونه

مایکل کورلئونه در نوادا در سال ۱۹۵۸ مشغول به مدیریت خانواده خود بود و در ابتدای فیلم مایکل در جشن خود با افراد و دوستان خود مشغول به مذاکره و گفتگو بود . در این میان کانی با مردی بیگانه در جشن حضور پیدا می کند و به حضور مایکل می آید و از او کمک مالی درخواست می کند که مایکل عصبانی می شود و از اینکه با این مرد ارتباط برقرار کرده بود بسیار عصبانی و خشمگین می شود کانی بسیار غمگین و بی روحیه بود اما خود را شاد نشان می داد و هنوز از قتل شوهرش توسط مایکل عصبانی بود . مایکل با سناتور گرن در حال مذاکره بود و سناتور از مایکل برای صدور یک مجوز ۵ درصد از درآمد هتل هایش را می خواست و مایکل این پیشنهاد را قبول نمی کند . پس از آن فرانک پانتان جلی که دست نشانده کلمنزا بود و خانه قدیمی خانواده در نیویورک در دست او بود با مایکل صحبت کرد . فرانکی که در میامی برادران روزتو و هایمن راس را در مقابل خود می دید از مایکل کمک خواست و مایکل از فرانکی خواست که با آنها کنار بیاید اما فرانکی قبول نکرد و خواست که خانواده اش را خود اداره کند و آنها را از بین ببرد چون مایکل با هایمن راس قرار معامله داشت قبول نکرد و خواست که فرانکی مزاحم نشود و فرانکی با عصبانیت اعلام کرد که هیچ مشکلی برای مایکل بوجود نمی آورد . وقتی مایکل به خانه برگشت کی از او سوال کردکه چرا پرده ها کنار زده شده است و مایکل که به بیرون پنجره نگاه کرد متوجه شد که عده ای قصد شلیک به او را دارند مایکل سریع خودش را به زمین انداخت و بعد از شلیک ده ها گلوله به اتاقش توانست جان خود و کی را نجات دهد . پس از آن مایکل از برادرش تام کمک خواست و او را رئیس خانواده در زمان غیبتش اعلام کرد و خود با قطار حرکت کرد و پیش آقای والس رفت و با او توافق کرد که با یکدیگر روابط دوستانه داشته باشند و سپس مایکل و والس تصمیم گرفتند که فرانکی را به قتل برسانند . مایکل سپس به سوی نیویورک پیش فرانکی رفت و از او خواست که با روزتو معامله کند و وقتی که فرانکی برای معامله در یک کافه می رود مردی پشت فرانکی می آید و قصد دارد که او را با طناب خفه کند که فرانکی شانس می آورد و نجات پیدا می کند پس از این قضیه که فرانکی بسیار از دست مایکل عصبانی بود به دادگاه شکایت کرد و مایکل در دادگاه حاضر شد . در ابتدا سناتور گرن برای دفاع از مایکل سخنان بسیار تاثیر گذاری زد که کمی از فشار خبرنگاران و سناتور های پرونده روی مایکل کم شد و سپس خود گرن از جلسه رفت . مایکل تمام اتهامات خود از جمله قتل سران ۵ خانواده ، قمار و … را رد کرد و دادگاه به جلسه بعدی کشیده شد که این بار باید شاکی پرونده یعنی فرانک پانتان جلی حضور پیدا می کرد . مایکل بعد از اتمام جلسه پیش برادر خود فرددو رفت و فرددو اعتراف کرد که به نوعی خام شده چون جان گولا او را خریده و قصد داشته که پولی هم به او بدهد و وقتی که مایکل دلیل این کار پرسید فرددو به تندی صحبت کرد سپس مایکل به فرددو گفت که دیگر هیچ کاری با او ندارد و نمی خواهد او را ببیند . در جلسه بعدی دادگاه مایکل برادر فرانکی یعنی وینچنزو پان تان جلی را آورد و فرانکی زمانی که برادرش را در کنار مایکل دید به احساس خوبی دست پیدا کرد و تمام شکایات و اعترافات خود در مورد قتل سران توسط مایکل و … را پس گرفت . به این ترتیب مایکل با خیالی راحت به ادامه کارهای خود فکر می کرد که همسرش کی تصمیم گرفت که خود به تنهایی با فرزندان مایکل به نوادا برگردد که مایکل اجازه نداد و از کی خواست که آن حادثه را فراموش کند . ( زمانی که مایکل به نیویورک رفته بود کی باردار بود ولی بچه اش از بین رفت ) کی مایکل را کور خطاب کرد و اعتراف کرد که خود آن بچه را انداخته است چون نمی خواست در این دنیا مایکل یک بچه ی دیگر هم داشته باشد و چون مایکل این حرف ها را شنید کی را با یک سیلی خاموش کرد و گفت که او را برای همیشه تنها بگذارد . چند هفته بعد خبر فوت مادر مایکل رسید در کلیسا فرددو در حال گریه کردن بود بعد از چند لحظه پیش تام رفت و سراغ مایکل را گرفت و تام گفت که منتظر است که تو بیرون بروی تا بعد به اینجا بیاید . کانی در کلبه بیرون از خانه نزد مایکل آمد و از او خواست که فرددو را ترک نکند و همچنین اعتراف کرد که می خواست مایکل را با رفتار خود عذاب بدهد و تصمیم دارد که دوباره به خانه برگردد . پس از آن مایکل دستش را بر سر کانی گذاشت و او را دلداری داد و کانی نیز دست مایکل را بوسید . فرددو که در خانه نشسته بود مایکل را دید که به سویش می آید و آنگاه در یک صحنه ی واقعاً زیبا مایکل برادرش را در آغوش گرفت . مایکل بعد از آن تصمیم گرفت که والس را بکشد اما تام که این کار را فوق العاده سخت می دانست از مایکل خواست که صرف نطر کند و چون مایکل که برای رسیدن به قدرت هر کاری می کرد سر حرف خود باقی ماند . فرانکی که پس از جریان شکایت و دادگاه هنوز در مکانی توسط اف بی آی محافظت می شد با تام هم صحبت شد و تام نیز در مورد خانواده در گذشته صحبت کرد و فرانکی خانواده کورلئونه را به امپراطوری روم تشبیه کرد سپس تام با فرانکی خداحافظی کرد و رفت . و اما روز بعد در یک لحظه سه اتفاق افتاد که کارگردان فیلم آنها را بسیار زیبا به هم متصل کرد : درفرودگاه والس توسط یکی از افراد مایکل کشته شد ، در سازمان اف بی آی فرانکی رگ خود را در حمام با تیغ برید و مرد ، و در صحنه ای بسیار زیبا فرددو در حالی که در قایق مشغول ماهیگیری بود و مناجات بسیار زیبایی را به زبان می آورد :

“مریم مقدس تو را سپاس می گویم به من برکت بده رحمت خداوند بر تو باد و رحمت به طفلی که در شکم داشتی ای مریم مقدس نزد خدا شفاعت گناهان ما را بکن …

آمین

پدرخوانده 2 - The Godfather: Part II
و ناگهان صدای شلیک تفنگ برخاست آری مایکل دستور قتل برادر خود را داده بود . مایکل که شاهد این صحنه بود بر روی صندلی نشست و زمانی را به یاد آورد که همیشه با سانی اختلاف داشت ، زمانی که سانی کارلو را برای دیدن کانی به خانه آورده بود . و در صحنه ی پایانی فیلم مایکل با پسرش در باغ قدم می زنند و سپس مایکل می نشیند و به تفکر می پردازد .

لینک منبع مطلب