فیلم پدرخوانده 3

The Godfather: Part III – پدرخوانده: قسمت سوم یا The Godfather Part III فیلمی آمریکایی ساختهٔ فرانسیس فورد کوپولا و نویسندگی ماریو پوزو و فرانسیس فورد کوپولا است. این فیلم در سال ۱۹۹۰ ساخته شده‌است و قسمت آخر از سه‌گانهٔ پدرخوانده‌است. این فیلم بر پایه رمانی از ماریو پوزو ساخته شده‌است. قسمت سوم پدرخوانده فیلمی جنایی است به نویسندگی ماریوپوزو و فرانسیس فورد کوپولا که در سال ۱۹۹۰ توسط کوپولا کارگردانی شد. داستان این فیلم بر روی شخصیت مایکل کورلئونه شخصیت مهم از سران مافیا تمرکز دارد که تلاش می‌کند با پول شویی (درآمدهای ناشی از کارهای خلاف قبلی خود) به فعالیت‌های امپراطوری جنایی خود مشروعیت ببخشد.

 

اطلاعات فیلمخلاصه داستان فیلمنقد و بررسیعوامل فیلم و بازیگران

امتیاز : ۷.۶

تاریخ انتشار : ۱۹۹۰

مدت زمان : 162 دقیقه

کشور : آمریکا

زبان : دوبله فارسی

بودجه : ۵۴ میلیون دلار

فروش گیشه : ۱۳۶.۸ میلیون دلار


پدرخوانده 3

فیلم پدرخوانده 3
در ۱۹۷۹ مایکل کورلئونه که در آستانه ۶۰ سالگی‌ست با احساس گناه ناشی از شیوه‌های بی رحمانه‌اش برای رسیدن به قدرت و به خصوص دادن دستور قتل فردو، برادرش، رو به روست. مایکل بخش بزرگی از ثروت عظیمش را وقف خیریه می‌کند. مایکل و کی از همدیگر طلاق گرفته‌اند: فرزندانش آنتونی و مری با کی زندگی می‌کنند.

آنتونی در مهمانی پس از مراسم قدردانی از مایکل کورلئونه، که به دستور پاپ در کلیسای جامع سنت پاتریک قدیم برگزار شده‌است، به پدرش می‌گوید که قصد دارد از مدرسه حقوق بیرون بیاید و خواننده اپرا شود. کی از پسرش حمایت می‌کند، ولی مایکل می‌گوید که مایل است آنتونی اول مدرک حقوق‌اش را بگیرد. بعد از آشکار شدن این ماجرا که کی و آنتونی حقیقت مرگ فردو را می‌دانند جو سنگینی بر مکالمه مایکل و کی حکمفرما می‌شود. وینسنت مانسینی، فرزند نامشروع سانی کورلئونه (برادر بزرگ‌تر مایکل) به مراسم قدردانی می‌رسد. او درگیر دشمنی‌ای با جوئی زاسا است. کانی کورلئونه (خواهر مایکل کورلئونه) ترتیب ملاقات وینسنت و زاسا را می‌دهد، که او وینسنت را حرامزاده می‌خواند و وینسنت گوش زاسا را گاز می‌گیرد. مایکل که به خاطر مزاج آتشین وینسنت به دردسر افتاده ولی از سمتی علاقه‌مند وفاداری بی‌قید و شرط وینسنت شده‌است، موافقت می‌کند که وینسنت را وارد کسب و کار خانواده بکند.


پدرخوانده

نگاهی به فیلم پدرخوانده 3

در ادامه راه فیلم پدرخوانده این بار در قسمت سوم شاهد دوران پیری و بازنشستگی مایکل کورلئونه، پدرخوانده معروف هستیم که حال به ثروت و قدرتی افسانه ای دست یافته و کسی یارای مقابله با او نیست. اما مایکل از درون احساس پوچی می کند و به نحوی به دنبال رستگاری و آرامش و بازگشت عشق خانوادگی خود است. در ابتدای فیلم تلاش های او را می بینیم که قصد دارد به کار خود وجهه ای قانونی دهد و مقبولیت عام را به دست آورد و برای این منظور به کلیسا و مذهب رو می آورد و با هزینه ای هنگفت و راه اندازی موسسه خیریه ای که دختر خود را مدیر افتخاری آن کرده به دنبال مقصود خود است.

البته در همان ابتدای فیلم می فهمیم که همچنان بازی همان بازی قبلی است و این بار در ابعاد خیلی بزرگتر و به قولی وارد بازی پشت پرده بزرگان می شویم. کلیسا را می بینیم که در مادیات غرق شده و فساد در آن موج می زند و این فساد حتی تا خود واتیکان و پاپ اعظم ادامه دارد. از این نظر پدرخوانده را می توان یک فیلم انتقادی نسبت به سیاست های پشت پرده مذهب و سیاست دانست. حرص و آز انسان تا کجاها که نرفته و چه اعتقاداتی که فاسد نکرده است!

اما تلاش مایکل برای رسیدن به رستگاری و آرامش ادامه دارد. او سعی می کند تا خود را از خلافکارهای خرده پا جدا کند و از کارهای قدیمی اش دوری کند تا بتواند ثروت و قدرت خود را این بار در بین بازی بزرگان حفظ کند و با وجهه ای موجه همچنان در جامعه جولان دهد و در میان رده یقه سفیدان برای خود مقامی بلند دست و پا کند. اما مقاومت های مختلف در مقابل او شکل گرفته و قصد نابودی او را دارند و حتی به جان او سوءقصد می شود.

از همان سکانس های ابتدایی فیلم شاهد ورود چهره ای جدید با بازی اندی گارسیا هستیم: برادرزاده مایکل و فرزند سانی. وینست در ادامه با کناره گیری مایکل از جامعه مافیایی خرده پا سعی می کند تا جایگزین او شده و راه و رسم خانواده کورلئونه را ادامه دهد و در نهایت هم به این مهم دست یافته و پدرخوانده بعدی می شود.

در این بین مایکل همچنان به دنبال رستگاری است و تصمیماتی در طول فیلم از او می بینیم که به خلق و خوی او نمیخورد! مثلا پسرش را آزاد می گذارد تا وکالت را رها کرده و به دنبال موسیقی و هنر برود. و از نزدیکی وینسنت به دخترش جلوگیری کرده و حتی اعتراف به پدر روحانی را هم در کارنامه او می بینیم. اما تلاش های او بی فایده بوده و فرار از گذشته ممکن نیست.

مایکل خیلی تلاش می کند تا ارزش های از دست رفته خانواده را بازگرداند اما موفق نیست. او از تقدیر خود گله می کند که چگونه وارد این راه شد و مجبور شد تا ادامه دهد تا بتواند از خانواده خود حفاظت کند. همچنین گله می کند که این چرخه هرگز متوقف نمی شود و هر چه تلاش کرده تا کنار برود ممکن نیست و بقیه به دنبال او هستند و در آخر هم ناتوان از جبران گذشته از قدرت خود کنار رفته و وینست را جایگزین می کند تا با رسم و رسوم گذشته کارها را دوباره سر و سامان دهد و مخالفان را کنار بزند. و خود نیز سعی می کند تا در کنار خانواده دوران بازنشستگی آرامی داشته باشد اما گذشته همچنان گریبانگیر اوست و سوءقصدی که به جان او می شود اشتباها به مرگ دخترش می انجامد و در پایان فیلم شاهد مرگ او در کنج عزلت و تنهایی هستیم که بسیار هم سکانس تکان دهنده ایست و به گونی به بی ارزشی و پستی زندگی دنیوی طعنه می زند.

نقش کانی هم در این فیلم قابل توجه است که چگونه به آغوش رسم و رسوم خانوادگی بازگشته و تصمیماتی تندرویانه می گیرد و به مرگ بقیه حکم می دهد.

نکته ای دیگر که نظرم را جلب نمود حضور کودکان در مهمانی هاست که کاملا متفاوت از مهمانی های امروزی است و باز هم طعنه ای به سردمزاجی خانواده ها و جامعه امروزی دارد.

فیلم پدرخوانده در قسمت سوم به پایان می رسد و نسخه سوم نسخه پایانی این داستان بلند، جذاب و پر از درس است.