تماشا و دانلود فیلم سینمایی پدرخوانده – The Godfather

پدرخوانده (The Godfather) فیلمی درام جنایی برندهٔ جایزهٔ اسکار به کارگردانی فرانسیس فورد کوپولا، محصول سال ۱۹۷۲ کمپانی آمریکایی پارامونت است که بر اساس رمانی به همین نام از ماریو پوزو که در سال ۱۹۶۹ نوشته شده، ساخته شده‌است. فیلم‌نامهٔ این اثر حاصل همکاری فرانسیس فورد کوپولا و ماریو پوزو است. این فیلم بعد از فیلم رستگاری در شائوشنک مقام دوم را با ۱۴۰۰۰۰۰ رای در فهرست ۲۵۰ فیلم برتر وبگاه IMDb دارد.

ماجرای فیلم بین سال‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ اتفاق می‌افتد و داستان فیلم دربارهٔ خانوادهٔ مافیایی کورلئونه می‌باشد. در فیلم بازیگرانی همچون مارلون براندو، آل پاچینو، رابرت دووال، دایان کیتن و جیمز کان نقش آفرینی می‌کنند.

به دلیل استقبال تماشاگران از این فیلم، دو سال بعد از اکران آن، قسمت دیگری از این فیلم به نام پدرخوانده: قسمت دوم و در سال ۱۹۹۰ نیز قسمت سوم این فیلم با نام پدرخوانده: قسمت سوم ساخته شد. کوپولا گفته‌است: «فقط باید فیلم اول را می‌ساختم!» اگر چه هر سه قسمت سه‌گانه پدرخوانده از محبوبیت بالایی برخوردارند اما قسمت اول آن بدون شک از دو قسمت بعدی محبوب تر و زیباتر می‌باشد.

اطلاعات فیلمخلاصه داستاننقد و بررسیعوامل فیلم و بازیگران

امتیاز : 9.2

تاریخ انتشار : 1972

مدت زمان : 175 دقیقه

کشور : آمریکا

زبان : دوبله فارسی

پدرخوانده 1


«دون ویتو کورلئونه» (براندو) یکی از رؤسای پرقدرت مافیاست که به خاطر کمک هایش به مهاجران ایتالیایی در نیویورک به «پدرخوانده» معروف است. پس از مرگ «دون ویتو»، جای او را پسر کوچک خانواده، «مایکل» (پاچینو)، می گیرد که پیش از این علاقه ای به فعالیت های غیرقانونی خانواده اش نداشته است. «مایکل» خیلی زود با یک سری قتل و کشتار و پس از تصفیه ی خرده حساب های قدیمی، پدرخوانده ی جدید می شود.

The Godfather - پدرخوانده
The Godfather – پدرخوانده

The Godfather - پدرخوانده

داستان کامل:

داسـتان فیلم پدرخوانده از جـشن عروسی دختر دون کورلئونه در تابستان سال ۱۹۴۵ شروع می شود دختر او کانی با پســری به نام کارلو که رفیق سانی ( پسر دون کورلئونه ) اسـت ازدواج می کند در این هنـگام افراد زیادی مشکلات خود را با پدرخوانده در میان می گذارند یکی از این افراد پسر خوانده ویتو کورلئونه بود که به عنوان هنرپیشه به او یک نقش بسیار مهم داده نمی شد دون تام پسر دیگرش که وکیل خانواده نیز بود را بعد از عروسی به هالیوود می فرستد و تام وقتی می بیند که رئیس استودیو که والتز نام داشت مواقفت نمی کند آن نقش را به جانی (همان پسر دون کورلئونه ) نمی دهد آنجا را با این جمله ترک می کند : با تشکر من باید سریع برگردم چون آقای کورلئونه دوست دارن خبرهای بد را زود بشنوند دقیقاً روز بعد هنگامی والتز از خواب بیدار می شود سر بریده اسبش که بسیار گران و دوست داشتنی بود را در لای پتویش می بیند و از وحشت فریاد های بسیار بلندی می کند که این فریاد ها یعنی من با حضور جانی موافقم . هنگامی که تام به نیویورک باز می گردد متـوجه می شـود که فردی به نام سولاسو به دون پیشنهاد همکاری در قاچاق مواد مخدر داده که سرانجام در جلسه ای دون به صورت حضوری به سولاسو پیشنهاد منفی میدهد اما سانی که هیچ تجربه ای ندارد به نوعی رضــایت خود را با انجام این معامله اعلام می کند که دون به سرعت سر حرفش می پرد و در مقابــل همه اعضا به سانی می گوید : ساکت ، و هنگامی که سولاسو از جلسه خارج می شـود دون سـانی را فرا مـی خواند و خطاب به او می گوید : هرگز نظر خودت را به افراد خارج از خانواده نگو . در چند ثانیه بعد ما حق را به دون می دهیم زیرا سولاسو که می دانست پس از مرگ دون پسر بزرگترش رئیس خانواده می شود و چون سانی با این معامله موافق بود در یک صحنه که دون در حال خرید بود و محافظی نداشت مورد اصابت ۶ گلوله قرار می گیرد و به ظاهر کشته میشود . پس از گــذشت چند هفته در حالی بود که دون در بیمارستان بستری بود سولاسو به ســانی پیشنهاد حل اختلافات را می دهد و با این فکر که مایـکل (کوچکترین پسر دون ) از کارهای مافیایی خانواده خود دور است و هیچ تجربه ای ندارد از سانی خواست که مایکل را برای حل این اختلاف ها بفرستد سانی قبول می کند ولی با کمک کلمنزا و تسیو (مشاوران خانواده ) اسلحه ای در محل قرار می گذارند تا مایکل سولاتسو و کاپیتان مک کلاســکی ( که از رشــوه بگیران سولاسو بود ) را به قتل برساند که همین گونه شد و مایکل پس از قتل این دو نفر به سیســـیل فرستاده شد تا در امنیت باشد و همان جا عاشق دختری زیبا به نام آپولونیا می شود و با او ازدواج می کند . از آن سو دون کورلئونه از بیمارستان مرخص می شود و دوباره به جایگاه خود بر می گردد .در نیویورک، سانی تندمزاج شوهر خواهرش را به خاطر بدرفتاری با کانی، خواهر آبستنش، به شدت کتک می زند. پس از آنکه کارلو، کانی را برای بار دوم کتک می زند، سانی به تنهایی برای انتقام جویی به دنبال او می افتد. او که در یک باجه عوارض راهداری کمین کرده، با ضرب گلوله از پا در می آید. دن کورلئونه به جای ادامه انتقام جویی ها، در یک جلسه با سران پنج خانواده، ترتیبی می دهد که پسر کوچکش بتواند در امنیت کامل به خانه برگردد. در سیسیل، مایکل خبر مرگ برادرش را می شنود و آماده بازگشت به آمریکا می شود. قبل از حرکت، یک بمب در ماشین وی کار گذاشته می شود. اما به جای او، آپولونیا کشته می شود. در جلسه سران خانواده های نیویورکی، دون درمی یابد که شخص پشت این جنگ ها و مرگ سانی، دن امیلیو بارزینی است . مایکل از سیسیل بر می گردد و با دوست دختر سابقش کی آدامز ازدواج می کند دون کورلئونه ریاست خانواده را به مایکل می سپارد و قبل از مرگ به مایکل سفارش می کند که هرکس پیشنهاد ملاقات با بارزینی را به تو داد او یک خیانت کار است . پس از مرگ دون این تسیو بود که پیشنهاد را داد و مایکل دستور قتل او را می دهد سپس در صحنه ای که پدرخوانده فرزند کانی و کارلو میشــود به دستور او سران ۴ خانواده ی دیگر به قتل می رسند و مایکل با این کار قدرت خود را تثــبیت می کــند و در آخرین اقدام خود در فیلم دامادش یعنی کارلو را که متوجه شد او توسط بارزینی خریده شـده و در مرگ سانی دست داشته او را دریک ماشین به وسیله کلمنزا خفه می کند . بعد ازچند روز کانی پیش مایکل می آید و او را قاتل صدا می زند و آنگاه محافظان مایکل او را بیرون می کنند کی آدامز که شاهد این صحنه بود ازمایکل سوال می کند که آیا او واقعاً کارلو را کشته و مایک باآرامش خاصی پاسخ منفی می دهد و کی را با دروغ خود آرام می کند سپس در صحنه آخر فیلم کی در حالی که در اتاق مایکل می بیند که کلمنزا و جانشین تسیو دست او را می بوسند و او را دون کورلئونه خطاب می کنند در به روی او بسته می شود .

The Godfather - پدرخوانده
دیالوگ های بیاد ماندنی فیلم

“مایکل : پدرم پیشنهادی بهش داد که نتونه رد کنه
کی : چه پیشنهادی ؟
مایکل : لوکا براسی یه اسلحه بالای سرش گرفت و پدرم بهش گفت که یا امضات باید رو ورقه باشه و یا مغزت “

“دون کورلئونه : مردی که وقت صرف خانواده اش نکنه یه مرد واقعی نیست .”

“دون کورلئونه : هی سانی چت شده هرگز به افراد غیر از خانواده نگو که چه نظری داری ! “

“تام هیگن : اگه ممکنه منو سریع به فرودگاه برسونید آقای کورلئونه دوست دارن خبرهای بد رو زود بشنون “

“دون کورلئونه : من یه آدم خرافاتی هستم اگه اتفاقی برای پسرم بیفته مثلاً اگه یه مامور پلیس اونو بکشه یا اونو صاعقه بزنه یه عده از حاضرین اینجا رو مقصر می دونم اونوقته که گذشت نمی کنم .”

“مایکل : فرددو ! تو برادر بزرگ منی و من دوست دارم اما هرگز در مقابل خانوادت طرف کس دیگه ای رو نگیر .”

The Godfather - پدرخوانده
نقدی بر فیلم پدرخوانده
نویسنده: شهرام زعفرانلو

فیلم از روی داستانی عامه‌پسند اقتباس شد که به همین نام توسط حبیب‌الله شهبازی به فارسی ترجمه شده است. چالش میان باندهای مافیایی برای تصاحب هرچه بیشتر قدرت در همه زمینه‌ها، حتی عرصه‌ی فرهنگ و هنر، تم اصلی داستان را تشکیل می‌دهد. این کشمکش هزینه‌های گزافی را برای هر یک از بازیگران به دنبال دارد. کشتن و یا قربانی کردن اطرافیان و در قبال آن قربانی شدن خود و فرزندان، نتیجه‌ی بازی در این جبهه است.

بطن و درون‌مایه‌ی داستان سرشار است از خشونت‌های عریان و مستتر در کنش‌های متقابل افراد. خونسردی وصف‌ناپذیر دون کورلئونه در صدور دستور برای پیشبرد هدف‌های به ظاهر ساده اما اساسی خانواده کورلئونه، بیننده را با شوک غیرمنتظره‌ای مواجه می‌سازد. درخواست وکیل دون از کارگردان هالیوود و امتناع او از پاسخ مثبت، خشونتی را به همراه دارد که در نوع خود بی‌نظیر می‌نماید. کارگردان کشته نمی‌شود اما بر اثر بریده شدن سر اسبش چنان دچار هجمه روحی و روانی می‌شود که خواسته‌ی دون را بدون چشم‌داشتی عملی می‌کند. حتی در جلسه با سولاتزوی ترک؛ زمانی که محترمانه و حساب‌شده به پیشنهاد او پاسخ رد می دهد، بیننده نگران و هراسان از عواقب جلسه منتظر اتفاقی خشونت‌بار است. لوکا براتسی نخستین قربانی به شکل فجیعی کشته شده و در شب کریسمس دون کورلئونه هدف گلوله افراد سولاتزو قرار گرفته و به شدت مجروح می‌شود.

جنگ بین این دو گروه مافیایی آشروع شده و کشتارها ادامه می‌یابد، تا اینکه پس از کشته شدن سانی پسر بزرگ دون، داستان صورت تازه‌تری به خود می‌گیرد. دون کورلئونه سران خانواده‌های مافیایی را به جلسه‌ای دعوت می‌کند تا از ادامه‌ی این روند که منافع او را هدف گرفته، جلوگیری کند و چنانچه امکان داشته باشد ورق را به سود خود برگرداند. در انتهای جلسه، برخلاف ابتدای آن، لحن دون تغییر کرده و تلویحاً با گویشی طنزآلود می‌گوید: “من یه آدم خرافاتی هستم اگر اتفاقی برای پسرم بیافته مثلا یه مامور پلیس با تیر بکشدش یا تو سلولش خودشو حلق آویز کنه یاصاعقه انو بزنه انوقت یه عده از حاضرین اینجا را مقصر میدونم…” دون کورلئونه اینگونه، مرحله‌ی جدیدی را در تعامل میان باندهای مافیایی نوید می‌دهد. اما اینبار بسیار دقیق و بررسی‌شده پس از تعیین مایکل به عنوان جانشین و تفویض اختیارات خود به او، در روزهای پایانی عمر، با هشدارهایی جدی به مایکل، در خصوص اطرافیان و دشمنان خانواده، فصل جدیدی را در عملکرد خانواده‌ی کورلئونه می‌گشاید. مایکل با ایستادن بر قله تجربیات و فراز و نشیب‌های خانواده، همزمان با مراسم مقدس غسل تعمید در کلیسا، سران اغلب خانواده‌های مافیایی رقیب را نابود می‌کند. روح “قدرت” خانواده‌ی کورلئونه جان تازه‌ای می‌گیرد و روند نوینی را برای فربهی هرچه بیشتر قدرت خانواده رقم می‌زند.

فیلم پدرخوانده اثری است با رویکردی کاملاً مردانه که دنیای زنان را تحت سیطره و بازی‌های قدرت‌مدارانه‌ی خود، تحت‌الشعاع قرار داده است. زنان یا وسیله و بهانه‌ی دعوای مردان هستند (کتک خوردن دختر دون توسط شوهر و کشته شدن سانی در راه خانه‌ی خواهر)، یا قربانی مطامع کوتاه مدت مردان می‌شوند (کشته شدن همسر مایکل آپولونیا دختر سیسیلی)، و یا خانه‌دار و آشپز قابلی هستند در دنیای هراس‌‌آلود و آکنده از دروغ آفریده مردان، که حق اعتراض و پرسش نداشته و تنها باید سکوت اختیار کنند (کِی زن مایکل در آخرین سکانس با دروغ مسلم مایکل آرام می‌گیرد). رنگ قالب صحنه‌ها تیره و قهوه‌ای سوخته است که تداعی کننده سبک معماری و ترکیب رنگ مکتب گوتیک می‌باشد. مردان در اتاق‌های تاریک و پنجره‌های پوشیده به رتق و فتق امور می‌پردازند و توطئه‌چینی‌ها و تعاملات‌شان را شکل می‌دهند.

The Godfather - پدرخوانده
موسیقی متن فیلم که از ترانه‌های قدیمی ایتالیایی سرچشمه می‌گیرد در برخی صحنه‌ها وظیفه‌ی دراماتیزه کردن حوادث را عهده‌دار است و در برخی صحنه‌ها پوشش ریاکارانه عملکرد سرشار از خشونت کاراکترها را، کنار می‌زند و ما را به عمق دنائت خفته در زیر آن رهنمون می‌سازد.

از شخصیت دون کورلئونه پس از سکانس نخستین فیلم، انتظار داریم که کمتر دچار خطا و لغزش‌های ساده‌لوحانه شود و اداره‌ی خانواده‌ی مافیایی خود را به بهترین نحو سامان بخشد. او ستون خانواده است و مربی فرزندان و وابستگان سببی و نسبی خود، تا در کشاکش مرگ و زندگی، همزمان با کشتن رقبا، زنده ماندن و زندگی کردن را تجربه کنند. در سیر جنگ و دعواها، سانی که از سکانس نخست سری پرشور دارد و شخصیتی عصبی مزاج؛ در اوج توهم قدرتمداری و سرخوش از پیروزی بر سایرین و حتی بر داماد خانواده، به طرز ناجوانمردانه و فجیعی به قتل می‌رسد.در مقابل، مایکل، که نه تنها بیننده، بلکه خود نیز انتظار ندارد روزی چنان وارد معرکه شود که با کشتن یکی از سران مافیا و رئیس پلیس منطقه، مجبور شود به سیسیل پناه برده و پس از کشته شدن سانی و همسر سیسیلی‌اش جایگزین پدر شود. دو شخصیت سانی و مایکل قبل و بعد از “پدرخوانده” بارها در سایر آثار سینمای بازآفرینی شده‌اند.

اگر بر روی شخصیت مایکل، به دلیل حضورش در دو قسمت بعدی پدرخوانده، تمرکز کنیم، شاهد سفر اودیسه‌وارش در بستر جامعه و خانواده‌ایم که او را از پسری تحصیل‌کرده و قهرمان جنگ و محبوب پدر، به یکی از سران تاثیرگذار باندهای مافیایی آمریکا مبدل می‌سازد. مایکل سفر خود را با ورود به بیمارستانی که پدر در آن بستری است آغاز می‌کند. تمهیداتی به خرج می‌دهد تا جان پدر از هجوم دشمنان در امان بماند. به دلیل بی‌تجربگی، در مواجهه با رئیس پلیس، زبان سرخش پلیس را عصبانی کرده و با مشتی به صورت مایکل فرم چهره‌ی او را به چهره‌ی غیرمتعارف پدر نزدیک می‌سازد. مایکل به تدریج می‌آموزد که با تدبیر و مدیریت صحیح وارد جهان پیچیده و بی‌رحم مافیایی شود، در غیر این صورت جان خود و خانواده‌اش را به راحتی از دست خواهد داد. با طرح نقشه‌ای حساب‌شده، در قراری با سولاتزو و رئیس پلیس در یک رستوران، هر دوی آنها به دست مایکل کشته‌ می‌شوند. مایکل به مخفیگاهی در سیسیل پناه می برد و مرحله‌ای خاص در میدان مبارزه‌ی باندهای مافیایی آغاز می‌شود. اوج قدرتنمایی و تکامل نسبی مایکل به عنوان رهبر خانواده، در سکانس‌های پایانی آشکار می‌شود. سکانس‌های غسل تعمید در کلیسا و همزمان کشتار رقبای خانواده‌ی کورلئونه، تهدید سایر سهامداران کازینوی برادر به فروش سهام خود، کشتن داماد خانواده به اتهام دست داشتن در مرگ سانی، کشتن تسیو به جرم خیانت و …

The Godfather - پدرخوانده
بررسی رابطه پدرخوانده و مافیا: روایتی خیالی از واقعیتی بزرگ
مترجم: کیکاووس زیاری

مجموعه فیلم‌های پدرخوانده، پشت‌پرده مافیا را رمزگشایی می‌کند. حتی قبل از این که اولین قسمت سه گانه «پدرخوانده» در سال ۱۹۷۲ روی پرده سینماها برود، این فیلم جنجال بسیار زیادی درباره خود به پا کرده بود. پدرخوانده یک رمان جنایتکارانه بود که توسط ماریو پوزو، نویسنده آمریکایی ـ ایتالیایی‌تبار نوشته شده و در سال ۱۹۶۹ به چاپ رسیده بود.

حتی مدیران شرکت انتشاراتی جی پی پوتنام سانز که این کتاب را روی پیشخوان کتابفروشی‌ها فرستادند، تصورش را نمی‌کردند که قصه پوزو بتواند در سطح وسیعی مطرح شود، ولی رمان این نویسنده خیلی زود تبدیل به یکی از موفق‌ترین کارهای ادبی روز شد و برای چندین ماه درصدر پرخواننده‌ترین کتاب فهرست ۱۰ اثر ادبی هفته در آمریکا قرار گرفت. از همان زمان بسیاری از تحلیلگران هنری پیش‌بینی کردند که ۲ صنعت سینما و تلویزیون، بزودی این قصه را روی نوار سلولوئید منتقل خواهند کرد.

قصه ماریو پوزو گرچه الهام گرفته از واقعیت‌های زندگی آدم‌ها و گروه‌های مافیایی ایتالیایی‌تبار مقیم آمریکا بود، ولی افسانه‌ای خیالی از این آدم‌ها را تعریف می‌کرد که ارتباطی به واقعیت‌ها و آدم‌های واقعا موجود نداشت. چنین قصه‌ای برای ۲ دنیای ادبیات و سینمای آمریکا، قصه‌ای غریب و تا حد زیادی سنت‌شکنانه بود.

صنعت سینمای فرانسه کمی قبل از آن به کمک ژان پی‌یر ملویل تصویری غمخوارانه از گنگسترها ارائه کرده بود، ولی سینمای آمریکا به صورت سنتی تا آن زمان جرات نکرده بود تصویری همدلانه از آدم‌های گنگستر روی پرده سینما ارائه کند. انجام این کار را فرانسیس فورد کاپولا به عهده گرفت؛ فیلمسازی که در کنار وودی‌ آلن و مارتین اسکورسیزی پرچمدار یک نهضت جدید سینمایی در آمریکا بود و سبک فیلمسازی نیویورکی را پایه‌گذاری کرد.

The Godfather - پدرخوانده
سیسیلی‌ها در نیویورک

قصه پدرخوانده زندگی خانوادگی کورلئونه‌ها را به تصویر می‌کشید که اصلیتی ایتالیایی (اهل سیسیل) داشتند و در نیویورک زندگی می‌کردند. پدر خانواده دون ویتو کورلئونه، رهبر مافیایی قدرتمندی بود که کسب و کار خانوادگی را در منطقه لانگ بیچ نیویورک رهبری می‌کرد. رمان پوزو زندگی این خانواده را در سال‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ (یعنی ۱۰ سال) به تصویر می‌کشد و همزمان با آن، در یک سری فلاش‌بک، دوران کودکی و نوجوانی ویتو کورلئونه را هم به نمایش می‌گذارد. شروع قصه کتاب و فیلم با دون کورلئونه و مراسم ازدواج دختر جوان اوست. مایکل پسر جوان او تازه از جنگ برگشته و از قرار معلوم علاقه‌ای به شرکت در کسب و کار خانوادگی را ندارد. این در حالی است که دون کورلئونه او را بشدت دوست دارد. همزمان با نمایش زندگی مایکل، طبیعت درونی زندگی خانوادگی و کسب و کار کورلئونه‌ها به نمایش گذاشته می‌شود. کسانی که همراه خانواده هستند، تحت حمایت قرار گرفته و به آنها محبت می‌شود و کسانی که همراهی نکنند، با انواع خطرات روبه‌رو هستند. دون کورلئونه به سبک سنتی کار می‌کند، ولی زمان در حال تغییر است. رقیب خانوادگی او قصد شروع کار در زمینه توزیع مواد مخدر را در نیویورک دارد. این رقیب برای انجام کارهای خود به حمایت کورلئونه نیاز دارد. تضاد بین روش‌های نو و کهنه، مشکلات زیادی برای خانواده کورلئونه به وجود می‌آورد.

یکی از مسائل جالب توجه در ارتباط با مجموعه فیلم پدرخوانده این است که پس از شروع تدارکات مربوط به تولید فیلم، باندها و گروه‌های مافیایی آمریکایی ایتالیایی‌تبار، تلاش گسترده‌ای را برای جلوگیری از ساخت آن آغاز کردند

The Godfather - پدرخوانده
انتقاد به ترویج خشونت

نمایش عمومی فیلم همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد با سر و صدا و جنجال زیادی همراه بود. با آن که تماشاگران و عموم منتقدان سینمایی استقبال خوبی از فیلم کردند، اما برخی هم در مقابل آن موضع‌ منفی گرفتند و گفتند قصه آن نگاهی غمخوارانه و توام با حسرت به زندگی گنگسترها دارد؛ گنگسترهایی که تا قبل از آن به عنوان شخصیت‌های منفی فیلم‌های سینمایی به نمایش گذاشته می‌شدند. پدرخوانده با هزینه‌ای ۶ میلیون دلاری ساخته شد و در سطح جهانی ۲۶۹ میلیون دلار فروش کرد که رقم و موفقیت کلانی برای یک فیلم سینمایی در دهه ۷۰ میلادی به شمار می‌رود. نقش‌های گنگسترهای خانواده کورلئونه را بازیگران مطرحی مثل مارلون براندو و آل‌پاچینو بازی می‌کردند. آنها یکی از بهترین بازی‌های کارنامه هنری خود را در این فیلم ارائه کردند و همین مساله بود که صدای اعتراض گروهی از منتقدان سینمایی را درآورد. آنها عقیده داشتند حضور براندو و پاچینو در فیلم، باعث همراهی و همدلی تماشاچی با شخصیت‌های آنها در قصه می‌شود و در نتیجه، بیننده از اقدامات گنگستری این شخصیت‌ها حمایت می‌کند. این بار چند ضد قهرمان (با یک پس زمینه منفی تاریخی و شخصیتی)‌ به عنوان شخصیت‌های اصلی یک فیلم سینمایی معرفی می‌شدند و نوع نگاه فیلمساز به اقدامات آنها به گونه‌ای بود که نه‌تنها این کارها را محکوم نمی‌کرد، بلکه به نوعی طرفدار آنها هم بود.

The Godfather - پدرخوانده
بی‌خبری کاپولا از بازی

طبیعی بود که موفقیت بالای فیلم، راه را برای تولید قسمت‌های بعدی آن هموار کند. ۲ قسمت دوم و سوم فیلم در سال‌های ۱۹۷۴ و ۱۹۹۰ ساخته شدند و ماریو پوزو در کار نگارش فیلمنامه آنها هم با کاپولا همکاری کرد. بین قسمت دوم و سوم فیلم یک فاصله زمانی طولانی به وجود آمد و سومین قسمت آن نتوانست موفقیت مالی و هنری دو قسمت قبلی را تکرار کند. تاریخ‌نویسان سینما از ۲ قسمت اول و دوم فیلم، به عنوان دو تا از بهترین و بزرگ‌ترین فیلم‌های کل دوران و تاریخ سینما اسم می‌برند. مارلون براندو که در قسمت اول فیلم و در نقش دون کورلئونه می‌میرد، در دو قسمت بعدی حضور نداشت و آل‌پاچینو در نقش مایکل کورلئونه، شخصیت اصلی سه گانه پدرخوانده است. اولین قسمت فیلم ۳ جایزه اسکار و ۵ جایزه گلدن گلوب (کره طلایی)‌ به دست آورد. دومین قسمت فیلم هم ۶ جایزه اسکار و لقب دومین فیلم تاریخ سینمای آمریکا را گرفت که دنباله‌ای برای یک کار موفق سینمایی بوده که توانسته اسکار بهترین فیلم سال را از آن خود کند. نسخه سینمایی پدرخوانده تا حد زیادی به نسخه ادبی آن وفادار ماند و فقط در برخی جزئیات از رمان پوزو فاصله گرفت و موفقیت سینمایی سه گانه پدرخوانده راه را برای تولید بازی‌های ویدئویی آن هم هموار کرد و در سال ۲۰۰۶ اولین بازی کامپیوتری پدرخوانده به بازار آمد. کاپولا در مصاحبه‌ای از بی‌خبری‌اش در ارتباط با تصمیم کمپانی پارامونت (تهیه‌کننده فیلم)‌ برای تولید این بازی گفت. به این ترتیب، مشخص شد وی هیچ همکاری‌‌ای در تولید این بازی نداشته است. آل پاچینو هم با این پروژه همکاری نکرد و حاضر نشد صدایش را به شخصیت مایکل کورلئونه این بازی کامپیوتری قرض بدهد.

The Godfather - پدرخوانده
انتقام پدرخوانده

شرکت انتشاراتی راندوم هاوس در سال ۲۰۰۴ دنباله‌ای را بر پدرخوانده ماریو پوزو به نام «بازگشت پدرخوانده» منتشر کرد که مارک وینگاردنر نویسنده آن بود. این نویسنده در سال ۲۰۰۶ دنباله قصه خود را با نام «انتقام پدرخوانده» روانه بازار کتاب کرد، اما تا به امروز صنعت سینما به سراغ نسخه سینمایی این کتاب‌ها نرفته است. منتقدان سینمایی بر این باورند که تماشاگران سینما در حال حاضر علاقه‌ای به دیدن فیلمی مثل پدرخوانده ندارند و شرایط امروزی مثل شرایط اوایل دهه ۷۰ میلادی، مناسب حال قصه‌ای مثل پدرخوانده نیست. به گفته آنها دوره ساخت فیلم‌هایی از این دست به سر آمده و برای اثبات ادعای خود، عدم استقبال عمومی از قسمت سوم آن را یادآوری می‌کنند. این در حالی است که عموم تماشاگران سینما هنوز هم دو پدرخوانده یک و ۲ را دوست دارند و در نظرخواهی‌های سینمایی، آنها را به عنوان فیلم‌های محبوب خود معرفی می‌کنند. شرایط تولید قسمت اول فیلم هم نقش مهمی در موفقیت بالای‌ آن داشت. پایان جنگ ویتنام روحیات تازه‌ای را برای مردم عادی آمریکا خلق کرده بود و آنها روی پرده سینما، دنبال چیزهایی می‌گشتند که تا قبل از آن به تصویر کشیده نشده بود.

The Godfather - پدرخوانده
بازیگر بزرگ برای کورلئونه بزرگ

تولید فیلم هم با سر و صدا و جنجال‌های رسانه‌ای فراوانی همراه بود و اخبار مربوط به ساخت پدرخوانده با دقت کامل از سوی روزنامه‌ها دنبال می‌شد. برت لنکستر دوست داشت نقش دون کورلئونه را بازی کند، ولی کمپانی پارامونت هیچ وقت او را نامزد بازی در این نقش نکرد. این کمپانی بازیگرانی مثل ارنست بورگناین، ادوارد جی رابینسن، ارسن ولز، جورج سی اسکات و آنتونی کوئین را برای بازی در این نقش در نظر داشت. زمانی که کمپانی پارامونت از کارلو پونتی تهیه‌کننده معروف ایتالیایی دعوت کرد بازیگران نقش‌های اصلی فیلم را انتخاب کند، کاپولا به این نکته اشاره کرد که دون کورلئونه پس از سال‌ها زندگی در آمریکا نمی‌تواند لهجه‌ای ایتالیایی مثل پونتی داشته باشد و راه را برای انتخاب یک بازیگر ایتالیایی برای این نقش بست.او به مسوولان پارامونت گفت مایل است نقش کورلئونه پیر را لاورنس اولیویه یا مارلون براندو بازی کند. وی در مصاحبه‌ای گفت: «این نقش را باید یک آمریکایی ایتالیایی‌تبار یا یک بازیگر بزرگ بازی کند که بتواند در قالب یک آمریکایی ایتالیایی‌تبار ابراز وجود کند. خب ۲ بازیگر بزرگ سینمای جهان کدام‌ها هستند؟ اولیویه و براندو.» مسوولان پارامونت هم موافق بازی براندو در نقش اصلی بودند، اما وی در آن زمان ۴۷ ساله و برای ایفای نقش دون کورلئونه جوان بود. در عین حال، بازیگر این نقش نباید آدمی خوش‌چهره باشد، اما اولیویه که بیمار بود و نمی‌توانست جلوی دوربین ظاهر شود، با پاسخ منفی خود به این پروژه راه را برای بازی براندو در یکی از مهم‌ترین حضورهای سینمایی‌اش فراهم کرد. در همین ایام، فرانک سیناترا که از رمان پوزو متنفر و مخالف تولید فیلمی سینمایی براساس آن بود، با کاپولا وارد مذاکره شد تا این نقش را بازی کند. ولی کاپولا همچنان روی براندو پافشاری می‌کرد و با وجود شکست سخت تجاری فیلم قبلی این بازیگر (و عدم تمایل تهیه‌کنندگان سینما برای همکاری با او)‌ توانست نقش دون کورلئونه را به براندو بدهد. دستمزد کمی که پارامونت به براندو داد، باعث شد تا وی هیچ همکاری‌ای در تولید قسمت دوم فیلم و تبلیغات مربوط به آن نکند.

The Godfather - پدرخوانده
پدرخوانده و خشم مافیا

یکی از مسائل جالب توجه در ارتباط با مجموعه فیلم پدرخوانده این است که پس از شروع تدارکات مربوط به تولید فیلم، باندها و گروه‌های مافیایی آمریکایی ایتالیایی‌تبار، تلاش گسترده‌ای را برای جلوگیری از ساخت آن آغاز کردند. کمپانی پارامونت نامه‌های تهدیدآمیز زیادی دریافت کرد که خواهان توقف تولید پدرخوانده بودند. حتی تعدادی از سیاستمداران ایتالیایی تبار هم درخواست توقف تولید فیلم را کردند. آنها می‌گفتند این فیلم می‌تواند دیدگاه‌های ضد ایتالیایی را در آمریکا تقویت کند و درکل پدر خوانده را فیلمی ضد ایتالیایی توصیف می‌کردند، اما به‌رغم تمام فشارها و تهدیدها، فیلم ساخته شد و دیدگاه‌های مثبتی که از سوی گروهی از منتقدان در دفاع از آن به راه افتاده بود، باعث شد تا قبل از نمایش عمومی پدر خوانده بحث تولید قسمت دوم آن و پیش تولید کار آغاز شود. این در حالی بود که مسوولان کمپانی پارامونت پس از دیدن راش‌های فیلم در روزهای اول فیلمبرداری، نارضایتی خود را از کار کاپولا اعلام کردند. این مساله باعث شد تا آنها تصمیم بگیرند الیا کازان را جایگزین کاپولا کنند. کازان قبل از آن با براندو در «بارانداز» (که گفته می‌شد بازیگر خاصی است و فیلمسازان به سختی می‌توانند با او کار کنند.) کار کرده بود و پارامونت امیدوار بود این نکته کمک کند تا تولید پدرخوانده با مشکل کمتری روبه‌رو شود. ولی براندو تهدید کرد اگر کاپولا از پروژه کنار گذاشته شود، او هم از بازی در فیلم انصراف خواهد داد، از قرار معلوم عدم تمایل براندو به همکاری باکازان، شهادت‌های ضد آزادیخواهانه کازان در دادگاه‌های فعالیت‌های ضد آمریکایی کنگره در دوران مک کارتیسم بوده است. رسانه‌های گروهی پس از اکران عمومی قسمت اول فاش کردند پدرخوانده رادر اصل قرار بود سرجیولیونه (پدر وسترن اسپاگتی ایتالیایی)‌ کارگردانی کند، ولی پس از خواندن قصه کتاب اعلام کرد این قصه به مافیا رنگ و بویی با شکوه می‌دهد و او علاقه‌ای برای با شکوه نشان دادن مافیا ندارد. با این حال،‌ وی مدتی بعد افسوس خود را از رد این درخواست اعلام کرد و گفته می‌شود همین مساله باعث شد تا او چند سال پس از آن، فیلم درام گنگستری تحسین شده خود «روزی روزگاری در آمریکا» را کارگردانی کند. مارلون براندو که عقیده داشت شخصیت دون کورلئونه باید به عنوان «یک گاو چاق» به تصویر کشیده شود، پیشنهاد داد داخل دهان او با موادی پر شود تا لب و چانه‌اش هنگام صحبت کردن، به آن صورتی دیده شود که در فیلم به نمایش در آمده است. او هیچ یک از دیالوگ‌های خود را از بر نبود و آنها را از روی برگه‌هایی می‌خواند که روبه‌رویش قرار داشت. برخی از منتقدان سینمایی گفتند پدرخوانده یک فیلم خانوادگی است زیرا کاپولا از پدر و مادر، خواهر (تالیا شایر)‌، دختر (سونیا کاپولا که بعدها فیلمساز موفقی شد)‌ و پسرانش (جیان کارلو و رومن، که این دومی هم بعدها فیلمساز شد)‌ برای بازی در نقش‌های مختلف فیلم استفاده کرد.
پدر خوانده، راکی را خلق کرد!

سیلوستر استالونه قرار بود در این فیلم نقش نسبتا مهمی بگیرد، ولی نتوانست نظر مثبت کاپولا و کمپانی پارامونت را جلب کند. او بعدها بابت این مساله از آنها تشکر کرد!‌ عدم حضور در پدر خوانده باعث شد تا او وارد دنیای فیلمنامه‌نویسی شود و «راکی» را بنویسد که خودش هم در نقش اصلی آن ظاهر شد. او برای قدردانی از کاپولا (که نقش دلخواهش را در پدرخوانده به او نداد)‌ نقش مهمی را در فیلم راکی به تالیا شایر داد.

نسخه‌ای که کاپولا برای نمایش عمومی پدر خوانده آماده کرد، ۱۲۶ دقیقه بود، اما مسوولان پارامونت‌، خواهان نسخه‌ای طولانی‌تر بودند که بخش‌های مختلف زندگی خانوادگی کورلئونه‌ها را هم نمایش دهد. نسخه‌ای که اکران عمومی شد ۵۰ دقیقه طولانی‌تر از نسخه‌ای بود که کاپولا تدوین کرده بود. این اولین بار در تاریخ سینما بود که نسخه تدوین شده مورد نظر کارگردان، کوتاه‌تر از نسخه مورد نظر کمپانی تهیه‌کننده است!

لینک منبع مطلب