استخر بی انتها :
جیمز فاستر، رماننویس و همسرش ام، زمانی را در استراحتگاهی در کشور ساحلی خیالی لی تولقا،میگذرانند ، جایی که جشنوارهای محلی در حال برگزاری است. نزاع مزمن زناشویی این زوج زمانی تشدید می شود که گابی، یکی از طرفداران تنها رمانی که جیمز تا به امروز منتشر کرده است. از آنها دعوت می کند تا زمانی را با او و همسرش آلبان بگذرانند. این چهار نفر شام میخورند و تصمیم میگیرند روز بعد را با رانندگی در حومه شهر بگذرانند. اگرچه به آنها هشدار داده شده است که گردشگران باید همیشه در محوطه استراحتگاه بمانند.
در یک ساحل، هنگامی که جیمز پشت درخت ادرار می کند، گابی به طور غیرمنتظره ای او را از پشت می گیرد و به او دست می دهد . پس از یک روز طولانی آفتاب گرفتن و آشپزی، گردشگران در حالت مستی به هتل خود بازگشتند. در مسیر، جیمز به طور تصادفی با یک مرد محلی برخورد می کند و او را می کشد. گابی اصرار دارد که آنها نمی توانند با پلیس تماس بگیرند، زیرا کشور فاسد است و آنها در امان نخواهند بود…