سفیدبرفی و هفت کوتوله :
سفید برفی که هر دو والدین خود را در سنین جوانی از دست داده است. یک شاهزاده خانم است که با نامادری شریر و خونسرد خود، ملکه زندگی می کند . ملکه از ترس اینکه زیبایی سفید برفی بیشتر از زیبایی او باشد، او را مجبور می کند که به عنوان خدمتکار قیچی کار کند و روزانه از آینه جادویی خود می پرسد که “از همه زیباتر کیست”. سالها آینه همیشه جواب میدهد که ملکه او را خشنود میکند.
یک روز، سفید برفی با شاهزاده ای که آواز او را می شنود ملاقات می کند و عاشق او می شود. در همان روز، آینه جادویی به ملکه اطلاع می دهد که سفید برفی در حال حاضر زیباترین در تمام سرزمین است. ملکه با عصبانیت به شکارچی خود دستور می دهد که سفید برفی را به جنگل ببرد، او را بکشد و قلب او را در یک جعبه جواهرات برگرداند. شکارچی نمی تواند خود را مجبور به کشتن سفید برفی…