کاراگاه موش بزرگ :
در لندن در ژوئن 1897، یک موش جوان به نام اولیویا فلاورشم تولد خود را با پدر مجرد خود، اسباببازی آقای فلاورشم جشن میگیرد . ناگهان یک خفاش با بال فلج و یک پای میخ به مغازه اسباب بازی فروشی می ریزد و فلاورشم را می رباید. اولیویا برای یافتن ریحان از خیابان بیکر، کارآگاه معروف موش بزرگ، آنجا را ترک می کند، اما گم می شود. دیوید کیو داوسون، یک موش جراح بازنشسته ارتش که به تازگی از افغانستان بازگشته است ، با اولیویا ملاقات می کند و او را تا اقامتگاه باسیل اسکورت می کند. ریحان که از قبل مشغول بود، ابتدا آنها را اخراج می کند.
سپس اولیویا از خفاشی که پدرش را ربوده نام میبرد و باسیل متوجه میشود که اولیویا فیجت، دستیار پروفسور راتیگان، مغز متفکر جنایتکاری که باسیل برای گرفتن او کار میکرد، دیده است…