روبان قرمز :
محبوبه دختر جنگ زده ي جنوبي كه خانواده اش را در جنگ از دست داده، پس از مدت ها به خانه ي پدري كه اكنون بيش تر به ويرانه اي شبيه است بازمي گردد تا آنجا زندگي كند.
او در بدو ورودش به منطقه، با مردي به نام داوود روبرو مي شود كه از پايان جنگ تاكنون مشغول پاكسازي منطقه از مين هاي زمين است. محبوبه به طور تصادفي در خانه اش تانكي را زير آوار پيدا مي كند و تصميم مي گيرد آن را بفروشد.
او به مردي افغاني و تنها به نام جمعه كه نگهبان گورستان تانك است پيشنهاد فروش تانك خود را مي دهد…
حاتمی کیا در این فیلم از منظری جدید به عشق نگریسته و آن را با جنگ و ویرانی در آمیخته است.
در این فیلم حاتمی کیا به خانه محبوبه نگاهی نمادین داشته و آنرا ایران فرض کرده که با روبان های قرمز (مورد استفاده گروه تخریب در هنگام خنثی سازی میدان های مین) تقسیم بندی شده است؛
با این تفاسیر می توان چنین پنداشت که جمعه افغانی نیز نماد مردم کشوری است که درگیر جنگ هستند و تنها نقطه مشترکشان با ایران همان جنگ است.