قسمت :
بر اثر زلزلهٔ مهیبی شهری از بین می‌رود.
پدری ثروتمند، دو پسر و همچنین همسرش را از دست می‌دهد، که در واقع زنده می‌مانند ولی از همدیگر بی‌خبر بودند.
سالها بعد یکی از آن پسرها وکیل دعاوی میشود که با مادرش زندگی می‌کند و پسر دیگر دزد میشود که با یک باند تبهکاری کار می‌کند.
پدر که کارش وکالت است همه جا در جستجوی پسرش است.
مرد شیادی که میخواست به ثروت آن مرد برسد، فریبانه خود را به عنوان پسر او معرفی می‌کند و نیز با پسر واقعی او دزد بوده در همان باند تبهکاری کار می‌کرد.
یکبار که همان پسر دزد که در حقیقت پسر واقعی آن مرد بود که خود نمی‌دانست با آن پسر قلابی که خود را پسر واقعی آن مرد کرده بود، قصد سرقت خانهٔ پدر را می‌کنند و در این حادثه مبارزه‌ای در می‌گیرد که پسر قلابی به قتل می‌رسد.
در دادگاه پدر علیه پسرش که همدیگر را نمی‌شناختند وارد محاکمه میشود.
برادر وکیل (پسر دیگر) که از واقعیت روابط آگاه شده، با دفاعش سبب رهایی پدر و آن پسر دزد میشود و در پایان هرسه در کنار هم زندگی تازه‌ای را شروع می‌کنند.
