دختری در شب تنها به خانه می رود
این فیلم داستان چند شخصیت را در شهری تخیلی در ایران به نام «شهر بد» روایت میکند.آرش که پدر معتادی دارد با دختری که خونآشام است برخورد میکند و عشقی میان آنها شکل میگیرد.
پرویز جاهد یکی از منتقدان سینما نیز در انتقاد به انتخاب ایران برای شهر بد در فیلم میگوید:
به شدت معتقدم که فیلم ساختن در مورد ایران امروز در خارج از کشور تقریباً کوشش بیهوده ای است (فیلم خانم امیرپور در صحرای کالیفرنیا فیلمبرداری شده). بد سیتی (شهر بد) خانم امیرپور با فاحشهها، جاکشها، معتادهای تزریقی و زن چادری خون آشامش، میتوانست هرجا باشد اما ایشان به خاطر ایرانی بودنش، این شهر خیالی و تمثیلی را که در خوابش دیده (در جواب سؤال من در جلسه پرسش و پاسخ که بد سیتی کجاست؟ گفت در خواب من)، ایران انتخاب کردهاست.
او در ادامهٔ انتقاداتش آمریکا را محل بهتری برای بیان داستان فیلم میداند:
من واقعاً تصمیم فیلمساز برای بیان چنین قصه ای با شخصیتهای ایرانی در یک ناکجا آباد ایرانی را نمیفهمم. به نظر من اگر ایشان این فیلم را در مورد آمریکا و شخصیتهای آمریکایی میساخت، مشکلاتی که الان در فیلمش میبینیم کمتر میبود. بد سیتی (شهر بد) آنالیلی، به رغم برخی شباهتهایش به شهرهای جنوبی ایران (بیشتر آبادان دوره شاه)، به شهرهای کوچک غرب آمریکا که عموماً در فیلمهای مستقل آمریکایی (از جمله لینچ و جارموش) میبینیم، بیشتر شبیه است اگرچه آدمهایش، هیچ ربطی به آدمهای آن نوع فیلمها ندارند