به من میگن ترینیتی :
ترینیتی، یک اسلحهباز تنبل و بینظیر با توانایی طراحی غیرطبیعی سریع و تیراندازی ، سوار بر یک تراووا توسط اسبش به ایستگاه بین راهی و رستوران کشیده میشود. در آنجا او با یک جفت فضلباز با یک زندانی مکزیکی مجروح روبرو میشود.
وی با آرامش، مکزیکی را از دو مرد می گیرد و قبل از اینکه بتوانند از پشت به او شلیک کنند، آنها را می کشد. این زوج به شهر کوچکی میرسند، جایی که شاهد میشوند که کلانتر محلی، مردی تنومند و تنومند با توانایی ترسیم سریع مشابه
ترینیتی، سه مرد را پس از اینکه او را به خاطر اجازه ندادن یکی از دوستان جنایتکارشان آزاد کند مورد آزار و اذیت قرار میدهد، به ضرب گلوله میکشد.
مشخص می شود که ترینیتی و مرد، بامبینو، برادر هستند. بامبینو صرفاً خود را به عنوان کلانتر جدید شهر کوچک نشان می دهد در حالی که منتظر ورود باند خود از ندامتگاهی است که از آنجا فرار
کرده است…