در خلاصه داستان Solaris ، هیات سولاریس یک پایگاه بر روی سیاره ای که نشانه هایی از حیات هوشمند در آن دیده شده، برپا کرده اند، اما جزئیات در این مورد مبهم و رازآلود است. بعد از مرگ مشکوک یکی از سه دانشمند ساکن در پایگاه، شخصیت اصلی داستان به جای او فرستاده می شود…
فضای فیلم سولاریس :
در این فیلم به وفور با صحنه مه آلود و ابرهای رونده مواجه می شویم. شاید این مه، نمادی از مبهم بودن زندگی، ابهام و رازگونه بودن وجود انسان است.
در نیمه ابتدایی فیلم، با فضاهای متضادی رو به رو می شویم. فضایی کاملاً طبیعی؛ خانه ای در دل دشتی سبز، باران، رود، سبزه، بازی کردن کودکان در فضای آزاد… از طرفی فضایی کاملاً شهری؛ شلوغی، ماشین، بزرگراه های وسیع و چند طبقه، آسمان خراش ها، زندگی تکراری و روزمره…
کارگردان مدتی نسبتاً طولانی بر هر کدام از این فضاهای متفاوت تمرکز می کند. طوری که ممکن است برای مخاطب سؤال شود چرا بر هر صحنه اینقدر مکث دارد؟!
شاید قصد، دیدن و درک این فضاهای متضاد است. شلوغی شهر، عجله و تکرار زندگی در شب و روز در مقابل لطافت، طراوت، زیبایی و آرامشی که طبیعت به انسان القا می کند.