جک ریچر: هرگز بازنگرد :
سرگرد سوزان ترنر اخیراً با جک ریچر دوستی برقرار کرده، جک برای ملاقات او راهی واشینگتن میشود اما میفهمد که ترنر بازداشت شدهاست، پس از مدتی ریچر را هم بازداشت میکنند ریچر در بازداشتگاه موفق به فراری دادن ترنر میشود.
ریچر میفهمد که ترنر روی پرونده قتل ۲ افسر در افغانستان تحقیق میکردهاست، آنها با اسلحه نیروی خودی کشته شدهاند و پلیس ارتش میخواهد برای ترنر پرونده سازی کند.
آنها سپس مجبور میشوند دختری به نام سامانتا داتون را که ادعا کرده فرزند ریچر است پیدا کنند و او را قبل از رسیدن نیروهایی که ریچر را تعقیب میکنند نجات دهند تا کشته نشود. آنها سامانتا راپیدا میکنند.
آنها به نیواورلئان میروند و پس از صحبت با یک شاهد میفهمند ژنرال جیمز هارکنس پشت این اتفاقات است در پایان با کمک کاپیتان اسپین به مقر هارکنس میرسند و در اسلحهها مواد مخدر پیدا میکنند و میفهمند آنها در پوشش اسلحه قاچاق مواد مخدر انجام میدهند.
پس از آن جک ریچر میفهمد که شکارچی محل اقامت آنها را پیدا کردهاست پس او به هتل محل اقامتشان رفته و موفق به نجات جان سامانتا میشود و شکارچی را میکشد. در پایان ریچر میفهمد سامانتا دختر او نیست.