فیلم سینمایی ناباب مجارستانی :
یانوس کارپاتی در میخانه ای در دشت بزرگ با خود خوش گذراند، زمانی که مرد جوانی که لباس خارجی پوشیده بود از باران شدید نزد او آمد. پس از معرفی متقابل، معلوم شد که او با هم مرتبط است، غریبه به Karpathian Abellino گفت. خبر رسید که اقوام ثروتمندش فوت
کرده و به خاطر ارثی از پاریس برگشته است. او از جناب جان که با مرگ او اشتباه گرفته شده بود، خواست تا بدهی خود را بپردازد و از ارثی که در آن زمان به ارث رسیده بود، پیش پرداخت کوچکی به او بدهد. به گفته او، جان به هر حال نمی تواند دارایی خود را با خود به
تابوت ببرد. ناباب با صدای تابوت لجام گسیخته رشد کرد و با موهایش میخانه را آتش زد. قبل از آن، او با مالک توافق کرده بود که ده هزار طلا برای ساختمان طلا از Körmöc بپردازد. آبلینو از ساختمانی که در حال سوختن بود بیرون دوید و در میان لعن و نفرین، خود را در
گل فرو برد.
در پاریس ، گریفارد، بانکدار، وام دیگری به آبلینو داد، کسی که سعی می کرد لطف Chataquela، رقصنده افغان را جلب کند. او موفق نشد، برخلاف هیچ یک از پسران طلایی در پاریس، «دختر آتش» غیرقابل دسترس بود. رودولف زنتیرمای نیز عاشق این زن شد و از دوستان
مسخره خود پذیرایی عالی کرد. چاتاکولا نیز عاشق این نجیب زاده مجارستانی شد، بنابراین به لندن سفر کرد تا کمربند ابریشمی خود را که نماد ازدواج آنها بود، از شوهرش پس بگیرد. رودولف بی صبرانه منتظر معشوقش بود، در حالی که با میکلوش وسلنی که برای مجارستان آماده
می شد ملاقات کرد.و ساندور بارنا، نجار. او در جمع اوسیجک فهمید که عشقش در لندن مرده است. از آنجایی که شوهر چاتاکولا درگذشت، قوانین عرفی زن را ملزم میکرد که با او تمام شود. Szentirmay شکسته نیز به مجارستان سفر کرد…