در فیلم سرقت از موزه ( The Maiden Heist) سه نگهبان موزه بعد از انتقال تابلو های هنری به یک موزه دیگر نقشه سرقت آنها را در سر می پرورانند…
در میان شخصیتهای اصلی فیلم، شخصیت راجرز ملموستر از دو شخصیت دیگر است.
ما در فیلم به او بسیار نزدیک میشویم و در زندگی خصوصیاش خصلتهای او را درک میکنیم. او در عین حال که به تابلوی مورد علاقهاش عشق میورزد و میخواهد آن را به دست بیاورد، ولی از سویی دیگر راضی نیست که این مسئله باعث دلشکستگی همسرش از او شود.
به دو شخصیت دیگر داستان یعنی چارلز و جرج چندان نزدیک نمیشویم و شخصیت آن چندان ملموس نیست.
نیروی محرکه درام در سرقت از موزه عشق و علاقه سه شخصیت اصلی داستان به سه اثر هنری است، ولی این مسئله در طول فیلم جا نمیافتد و دلیل علاقه مفرط و شیفتهوار این سه شخصیت به آثار هنری به درستی تشریح نمیشود.
این که چند نگهبان ساده همچون متخصصان و اساتید هنر اینچنین مفتون آثار هنری شوند، با هیچ منطقی جور درنمیآید. البته در مورد چارلز این مسئله کمی قابل پذیرش است، چرا که او خود نقاش است و طی این سالها بارها از روی تابلوی مورد نظرش طراحی کرده است.
صحنههای کمیک فیلم چندان مؤثر نیستند، صحنههایی مثل آویزان شدن سه شخصیت اصلی با طناب از پشت بام و سپس پایین افتادن آنها تکراری و بدون جذابیت است و نمیتواند کمیک باشد.