در سال ۱۹۷۰، در میانه جنگ ویتنام، سرهنگ نیروهای ویژه کورتز (مارلون براندو) عقل خود را از دست داده و به همراه افراد خود که او را بصورت نیمه خدا پرستش میکنند در جنگلهای کامبوج پناه گرفته است. ستوان ویلارد (مارتین شین) طبق فرمانی کاملاً سری از ستاد مشترک ارتش آمریکا ماموریت یافته تا فرماندهی سرهنگ کورتز متمرد را به شدیدترین وجه خاتمه دهد.
اینک آخرالزمان
نزدیک به چهل سال قبل، فرانسیس فورد کاپولا با «اینک آخرالزمان» که اشخاصی مثل هریسون فورد، مارلون براندو و مارتین شین جزو گروه بازیگرانش بودند، شاهکار پراهمیتی را آفرید؛ یکی از انسانیترین فیلمهای جنگی تمام دورانها.
سینمای جنگمحور، همیشه به سبب داشتن لحظههایی خیرهکننده و متمایز که باعث میشوند نتوان آن را در خیلی مواقع با هیچ زیرژانر سینمایی بزرگ دیگری مقایسه کرد، آثاری را شامل شده است که در عین داشته وجوه مشترک بسیار، تفاوتهای بنیادین و تکاندهندهای نیز با یکدیگر دارند. تا جایی که حتی وقتی معروفترین و شناختهشدهترین فیلمهای جنگی کارگردانهای بزرگ را نگاه میکنیم، با ساختههای سینمایی به شدت متفاوتی روبهرو میشویم که به کمک هر کدامشان بخشی از جلوههای مهم این سینما را دیدهایم.
برای نمونه، «نجات سرباز رایان» (Saving Private Ryan) به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، حکم قصهای تماشایی و شکوهمند از وفاداری را دارد که به سادگی هر چه تمامتر میشود افتتاحیهاش را دربردارندهی سکانسهایی دانست که گذر سالها هیچ تاثیری روی شدت شگفتانگیز جلوه کردنشان نگذاشته است و پایانبندیاش هم همچون دریایی از احساسات تلخ و شیرین به نظر میرسد که قهرمانپردازیهای کلیشهشده در سینما را برمیدارد و چند قدم جلوتر میبرد.