آرسینک و تور کهنه :
در «آرسنیك…» خواهران بروستر، پیرزنهایی خوشمشرب و دوستداشتنیاند، با فقط یك راز كوچك: آندو پیرمردهای تنها را به خانهشان دعوت میكنند،
شراب مسموم به خوردشان میدهند و به كمك برادرزاده نامتعادلشان، تدی، كه گمان میكند تئودور روزولت است، جسدهایشان را در زیرزمین خانه خود دفن میكنند.
مدتی پس از شروع نمایش، مورتیمر بروستر برادرزاده دیگرشان، منتقد تئاتری در آستانه یك ازدواج رمانتیك، در عین ناباوری به این راز پی میبرد و احساس عجیب و دیوانهكننده هر آدمی را پیدا میكند كه ناگهان بفهمد عمههایش خونسردانه آدم كشتهاند و میكشند؛
در خانهای كه او شبهای فراوان را تا صبح در آن گذرانده است…
«آرسنیك…» اینك قطعهای است كلاسیك در وصف چیرگی جنون بر عقل. مورتیمر به ناگاه خود را در محیطی مییابد كه همهچیزش غیرعقلانی است، نه فقط عمهها بلكه دو برادرش، تدی و دیگری جاناتان فراری كه در همین گیرودار پس از غیبتی طولانی با قیافهای شبیه بوریس كارلوف (در اجرای برودوی، این نقش را خود كارلوف بازی كرده بود) و با همراهی یك جراح پلاستیك خلافكار از راه میرسد و در خانهشان لنگر میاندازد و حتی پاسبانی كه به جای كمك به او، میخواهد نمایشنامهای را كه در ذهن دارد با جزئیات تمام برای منتقد طنابپیچ شده تعریف كند.